روزی روزگاری قصری زیبا بود که در ان همه زندگی می کردند شب شده بود سرباز ها برای گشت زنی به جنگل رفته بودند که یکی از ان سربازها دختری را وست جنگل پیدا می کند جلوتر که رفت ازدختر پرسید تو وسط جنگ چیکار میکنی اونم
ادامه داستان در ادامه مطلب
درباره این سایت